آیساآیسا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه سن داره

ماه مامان و بابا

عاشق مامان

عزیزدلم....قربون خودت و دنیای بچگیت برم که پر از احساس به من و باباته، امشب که این نقاشیتو دیدم چشمام پر از اشک شد، دفتر نقاشیتو باز میکنم پر از عکس قلب و آی لاو یو برای من و باباته، برگه های متفرقه تو کیفتو جمع میکنم پره از نقاشی و قلب برای من و بابا، همه جا....همه جا....عشق من، من و بابایی هم همیشه دوستت داریم و عاشقتیم... ۹۸/۵/۱   ...
1 مرداد 1398

آیسا عصبانی میشود

Elham: امروز آیسا و یگانه حدود ۴۰ دقیقه منتظر سرویسشون شدن که حسابی خسته و بی حوصله شدن و دم در مدرسه این برگه رو برای آقای حسینی نوشتن😂😂😂 ...
30 آبان 1397

دروغ

امروز برای اولین بار که امیدوارم آخرین بار هم باشه به من دروغ گفتی، نمیدونم چرا دارم این مطلب رو مینویسم ولی دوست دارم بدونی منم مثل تو ناراحت بودم، صبح قبل از رفتن به کلاس زبان آوین ازم اجازه گرفتی یه کم رژلب کمرنگ بزنی که منم اجازه دادم، عصر موقعی که اومدم دنبالت دیدم یه کم لبات قرمزه، بهت گفتم آیسا چطور رژلبت پاک نشده، گفتی دهنمو تا آخر باز کردم و غذا رو دهنم گذاشتم منم دقت نکردم و فقط گفتم واقعا؟؟ تو هم گفتی آره، دوباره پرسیدم به مامان که دروغ نمیگی؟؟ گفتی نه، تا اینکه جلوی در متوجه شدم تازه رژ زدی، عصبانی شدم و تو خونه گفتم کیفتو باز کن و رژ رو بده من، تو هم دادی، منم لهش کردم و انداختم تو سینک و بهت گفتم برو تو اتاقت و تا اجازه ند...
19 شهريور 1397