آیساآیسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

ماه مامان و بابا

تولد بابایی

1392/5/23 16:19
نویسنده : الهام
392 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب تولد بابایی بود، خیلی خوب و عالی برگزار شد، از صبح من و شما داشتیم کارها رو انجام میدادیم، تو کیک پختن که حسابی مهارت پیدا کردی و وقتی داشتم مایع کیک رو آماده میکردم یه دفعه ازم سوال کردی مامانی راستی تخم مرغ ریختی؟ منم گفتم آره گلم حواست نبود داشتی کارتون میدیدی، من ریختم و شما هم گفتید " آخه تو چه جور پیر زنی هستی، خوب میذاشتی منم بیام دیگه "

بعد با هم ژله درست کردیم، ژله نگو باقلوا ( که شما اصلا از طعمش خوشتون نیومد)

اینم عکس کیک تولد بابایی که خیلی با مزه شده بود

 

اینم ژله هامون

راستی چند ماهی میشه که هر وقت از جلوی یه کفش فروشی بچه گونه رد میشیم همش میگی برای من کفش تق تقی بگیر، مامانی تو رو خدا، ولی از اونجایی که من از پیچ خوردن پات میترسیدم زیر بار نرفتم که نرفتم ولی پریشب که رفته بودیم هدیه تولد بابایی رو بخریم یه دفعه تو پاساژ این کفش های پاشنه بلند رو دیدی، وای ای کاش دوربین همراهم بود و ازت فیلم میگرفتم، وسط مغازه جلوی من زانو زدی و دستای کوچولوتو تو هم قفل کردی و شروع به التماس کردی که" مامانی خواهش میکنم برام بخرشون، خواهش میکنم" خلاصه همه به ما نگاه میکردن و از خنده غش کرده بودن و منم گول خوردم،تمام

 

الانم که دائم تو خونه پات میکنی و رنگ به رنگ لباس عوض میکنی و ازشون عکس میگیری، دیروز هم به من گفتی" مامانی دیگه خیالم راحت شد"!!!1

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)