جشن تولد

یوهووووووووووووووووو

بالاخره بعد از هفته ها تلاش مامان و بابا روز جشن فرا رسید

دیشب جشن تولد پروانه کوچولوی مامانی بود، یه جشن تولد با تم باب اسفنجی، هفته هاست دارم تدارک این جشن رو می بینم تا برای تو عزیز دلم خاطره خوبی بمونه، البته تو این شهر غریب مهمونای زیادی نداشتیم ولی خیلی خوش گذشت، تو هم که اینقدر ورجه وورجه کردی وسط جشن خوابت گرفت و گفتی مامانی خوابم می یاد و تا من به خودم بجنبم تو تختت خواب بودی و وقتی هم که بیدار شدی کمی عنق بودی ولی به هر حال به من و بابایی که خیلی خوش گذشت ( چند ساعتی رقصیدیم ) و البته خوابیدن و بد اخلاق شدن  وسط جشن تفاوت تولد 3 سالگی با 20 سالگیِ

چند تا عکس هم از تولد قشنگت می ذارم تا اگه کسی خواست  تولد با تم باب اسفنجی بگیره بتونه ایده بگیره ( عکس ها رو تک تک می ذارم)

گلدان سبزی که میزمونو خیلی زیبا کرده بود

ست ظروف تولد با تم باب اسفنجی که از تهران سفارش داده بودم

 لیبل نی ها رو هم به دلیل موجود نبودن تو ست خودم درست کردم

کلاه باب اسفنجی که تو ست باب اسفنجی موجود نبود و به همت بابایی ساخته شد

لیبل روی در ورودی ساخت خودم

ریسه باب اسفنجی

حالا میریم سراغ میز غذا

پته مرغ که خیلی خیلی خوشمزه شده بود و مهمونا کلی لذت بردن

سالاد ماکارونی

کوکو سبزی باگتی

اسمارتیز و پفک و پاپ کرن

اینم کیک تولدت عزیز دلم که خیلی خوشمزه بود

میز خوب و پُری شده بود و مخلفات هم سر میز زیاد بود که دیگه عکس بقیه رو نمی ذارم و یه نمای کلی از میز رو نشون می دم

و اینم چند تا عکس از فرشته مامان