آیساآیسا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

ماه مامان و بابا

من عاشقتتتتتتم

1391/11/27 18:56
نویسنده : الهام
256 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم

بعد از 43 روز بالاخره برگشتیم بندر، البته یک هفته ای می شه که برگشتیم ولی فرصت نکرده بودم چیزی بنویسم. تو خیلی خوشحال بودی که داریم برمی گردیم و برای من وبابایی خیلی جالب بود که اینقدر خونه خودمون رو دوست داری. به هر حال، دیشب ولنتاین بود و از اونجایی که من هر فرصتی رو برای ابراز عشقم به تو بابایی دوست دارم دیشب یه جشن کوچیک گرفتیم.البته بابایی خبر نداشت و وقتی عصر برای انجام کاری رفته بود بیرون تا کاری انجام بده یه غذای جدید و لذیذ پختم، تازگی ها نون هم می پزم که دیشب نونها رو به شکل قلب پختم، میز شام رو تو آشپزخونه چیدم، و هر دومون آماده شدیم و تو در آخر از من خواستی که لبای تو رو هم آرایشگاه کنم تا مثل لبای من خوش رنگ بشه و بعدش هم به من گفتی " مامان تو خیلی بامزه شدی، شیرین شدی ،مثل حلواشکری شدی، مثل کیک " و پریدی بغلم. وقتی بابایی هم از در اومد تو پریدی بغلش و گفتی " من عاشقتتتتتتم "

خدا این روزای قشنگ رو از ما نگیره

حالا چند تا عکس از میز شام شب ولنتاین می ذارم

اینم دختر گلم

راستی گلم، وقتی این نقاشی رو کشیدی گفتی" این اولین تابلوی منه و دور خونه می دویدی و می گفتی آقاجون باید چاپش کنه " خیلی به نقاشی علاقه داری

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)