آیساآیسا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

ماه مامان و بابا

اولین حس

1391/8/2 14:01
نویسنده : الهام
235 بازدید
اشتراک گذاری

امروز با تمام وجودم، وجود تو رو حس کردم

مسافر کوچولوی مامان....

امروز برای اولین بار تو شکمم تکون خوردی، گفتی که هستی، گفتی که می آیی، می یای و با خودت خوشبختی و عشق رو میاری، گفتی....

وای خدا       چقدر کار دارم        چقدر مسؤلیت      چقدر وظیفه

مسافر کوچولوی من، هنوز نمی دونم دختری یا پسر، یعنی مهم هم نیست، هر چی که هستی باش ولی از جون مامان بگیر و سالم باش

می دونم یه روز با هم می شینیم و این خاطرات رو می خونیم، می خوام فقط احساس منو درک کنی، شاید کمتر بچه ای روی کره زمین باشه که بدونه وقتی برای اولین بار تو شکم مادرش تکون خورده، مادرش چه احساسی داشته.

ولی من به تو می گم.....

امروز من کنار بابات دراز کشیده بودم و استراحت می کردیم، آخه هر دو از سر کار اومده بودیم، دقیقا ساعت 4 بعد ازظهر بود، یه دفعه حرکت تو رو از یک طرف شکمم به طرف دیگه احساس کردم....

وای......

چه احساس قشنگی......

با بغض باباتو صدا زدم ......

حمید جان ..... حمید جان! بچمون تکون خورد

بعد زدم زیر گریه، باباتم هیجان زده بلند شد و فقط خدارو شکر کرد

آره مامان، تو امروز برای اولین بار ابراز وجود کردی

نفسم، دوستت دارم و دلم میخواد زودتر بیایی

88/05/24    ساعت 7 شب

 http://niniweblog.com/images/smilies/cut/cut%20(48).gif

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)