آیساآیسا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

ماه مامان و بابا

زود بزرگ نشو مادر...

  زود بزرگ نشو مادر. کودکیت را بی حساب می خواهم و در پناهش جوانیم را ! زود بزرگ نشو فرزندم قهقهه بزن ، جیغ بکش ، گریه کن ، لوس شو ، بچگی کن ، ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام . آرام آرام پیش برو ، آن سوی سن وسال هیچ خبری نیست گلم. هرچه جلوتر می روی همه چیز تـندتر از تو قدم بر می دارد. حالا هنوز دنیا به پای تو نمی رسد از پاکی . الهی هرگز هم قدمش نشوی هرگز! همیشه از دنیای ما آدم بزرگ ها جلوتر باش ، یک قدم ، دو قدم ، ولی زود بزرگ نشو مادر. آرام آرام پیش برو گلم. آنجا که عمر وزن می گیرد دنیا به قدری سبک می شود که هیچ هیجانی برای پیمودنش نخواهی داشت. آن سوی سن و سال خبری نیست . کودکی کن ، از ته دل بخند به اداهای ما که بر...
8 تير 1396

تدریس درس ک

تو مدرسه تدریس درس ک به عهده من و شما بود که از مدتها قبلش داشتیم برنامه ریزی میکردیم و اقدامات لازم رو انجام میدادیم،گیفتی که برای دوستات خریدیم نفری دو تا کش سر(کوچیک و بزرگ) بود،خوراکیمون شیر کاکایو و کیک بود و کلی هم کارت و پوستر و پاورپوینت و....درست کردیک که معلم مهربونت خانم علیزاده خیلی خوشش اومده بود،خودتم یه لباس محلی که مثلا دختر کرد شده بودی تن کرده بودی،شب قبلش از هیجان تا صبح نخوابیده بودی ...
26 بهمن 1395

کیف من مهمتره یا زجر تو

تو دختر شیطون خوب میدونی من رو پاهام و انگشتای پام خیلی حساسم و اصلا دوست ندارم پای کسی به پام بخوره ولی تو خیلی از این کار لذت میبری و وقتی من اعتراض میکنم میگی: کیف من مهمتره یا زجر تو....من و باباییم حسابی با این جمله از خجالتت در میایم یکی از حرفای دیگت اینه که وقتی کسی رو اذیت میکنی میگی: میخوام ذجرت دربیاد( البته این حرف مال سه سالگیته که الان هم دایم میگیش)       ...
26 بهمن 1395

تولد هفت سالگی

سلام عزیزم دوباره دارم از تو مینویسم،از شیطنت هات،از شیرین زبونیات،از.... بعضی وقتها حس میکنم دلم میخواد بنویسم به خاطر آینده خودم،برای روزایی که تو سرگرم زندگی خودتی و من دلم خیلی برات تنگ میشه...برای قهقهه هات و پشت سرهم سوال کردنات برای تولد امسالت تم السا رو انتخاب کرده بودی،دو تایی با هم کلی راجع بهش حرف زده بودیم و برنامه ریزی کرده بودیم ...
26 بهمن 1395

تولد 6 سالگی

برای تولد 6 سالگیت یه تولد با تم توت فرنگی تو پیش دبستانی برات گرفتم یه تولد هم انشاالله به زودی تو خونه برات میگیرم عزیزدلم. اینام چند تا از عکس های تولدت تولدت مبارک آیسا جون ...
3 دی 1394

بدون عنوان

مامان مامان بیا ببین عروسکم " آبله پیاده " گرفته = آبله مرغون آسمون داره جرقه میزنه = رعد و برق الان هم که بابایی رفته بندر عباس برای ماموریت و تو هرشب میگی که با برنامه ایمو که یه برنامه تصویریه با بابا تماس بگیریم آخه دلم برای قیافه بابایی تنگ شده
11 شهريور 1394

نوروز 1394

اینم عکسای نوروز 1394 هم تو مدرسه و هم تو خونه، اولین عکس با حضور معلم عزیزتون خانم مدنی هست ...
14 فروردين 1394