آیساآیسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

ماه مامان و بابا

زبان گوسفندی

تو کتاب نگارش آیسا نوشته: سه جمله از زبان گوسفندان( مربوط به درس چوپان درستکار) بنویسید، آیسا اومده میگه آخه من که بلد زبون گوسفندی بلد نیستم.....چه جوری مثل اونا بگم و بنویسم؟؟!!!!!! ...
27 بهمن 1396

روش جدید معذرت خواهی

جدیدا وقتی از دستت عصبانی میشم جلوم نمیمونی و نگاهم نمیکنی، میری تو اتاقت و سریع میای یه برگه میزاری جلوم و دوباره میدوی و میری تو اتاقت و شاید چند دقیقه بعدش با یه برگه جدید بیای بیرون، بعد منتظر میمونی تا صدات کنم بیرون و بغلت کنم ...
2 دی 1396

بازم تولد

امسال چند تا تولد گرفتی هلو... آخریش تا این لحظه دیشب بود که با هستی همزمان خونه آقاجون اینا و شب یلدا گرفتیم...دوتا کیک کوچولو براتون گرفتیم و کلی رقصیدیم و خندیدیم.بازم میخوندی....امشب تولدمه تولد خودمه ...
1 دی 1396

پره تولدها...

امسال چند تا پره تولد داشتی عزیزدلم از یک هفته قبل از تولدت شروع کردی که: منو ببرید یه رستورانی....جایی....مثلا نزدیکه تولدمه ها....منو ببرید باغ وحش به خاطر تولدم....مامان نمیخوای یه کیک برای تولدم بپزی؟.... این کیکم که نگین جان برای سوپرایز کردنت گرفته بود....هنوزم میگی تولد اصلیم برگزار نشده ...
23 آذر 1396

حرفای قشنگ تو...

با این حرف زدنت کلی ما رو میخندونی عزیزدلم   مامان میخوام طعمش کنم : میخوام بچشم مادرآورده :مادرمرده اسهال نظر : اظهار نظر( یعنی این حرفت منو از خنده کشت ها... ) تولدتم نزدیکه....پوست منو کندی ...
13 آذر 1396